لحظه ی آمدنت از حال می روم، هنگام دیدنت مست چشمان توام تو را به آن که میپرستی قسم، مرا تنها نگذار که بد جور گرفتار دل توام…
***
حکم فراموشیت را آوردند ، ولی به باد “مهربونی هایت” امضا نکردم . . .
***
تو مثل رود سرشاری ، دلت دریاست میدانم…
پر از احساس بارانی ، واین زیباست میدانم…
در این شبهای نورانی؛ دعایم کن، که قلبت چشمه جوشان خوبیهاست میدانم…